تعداد بازديد :  

فصل اول معصوم حضرت محمد (ص)                                               
نام آن حضرت :احمد ،محمد
نام پدر :عبدالله
نام مادر :آمنه 
شهرت :خاتم پيامبران ،رسول خدا، امين
كنيه:ابوالقاسم
محل تولد: مكه
زمان تولد : به قول مشهور 17ربيع الاول سال 571ميلادي
روز مبعث :27رجب
مدت نبوت: بيست وسه سال
مدت عمر: شصت وسه سال
تاريخ فوت :28ماه صفر يازدهم هجري
محل فوت:مدينه منوره 
محل دفن: جنب مسجد پيامبر
دوران حيات : قبل از نبوت تا جهل سالگي زندگي عادي از چهل سادگي مبعوث به پيامبري
13سال بعد از بعثت زندگي در شهر مكه زادگاهش 10سال بعد از هجرت از مكه به مدينه وآغاز مبارزه وپيروزي وپيشرفت اسلام.
تعدادهمسران: از هفده تا بيست وپنج تن
تعاد فرزندان :4دختر به نامهاي فاطمه،زينب،رقيه ،ام كلثوم
و3پسر به نامهاي قاسم ،عبدالله ابراهيم
كودكي پيامبر(ص)آخرين پيامبر الهي كه اورا خاتم النبيين مي نامند حضرت محمد مي باشد كه نام او چهار بار در سوره هاي آل عمران ،فتح احزاب ومحمد آمده است .
محمد(ص)فرزندعبدالله ونوه عبدالمطلببود كه نسبش به اسماعي پسر ابراهيم مي رسيد وتداوم آنر اتا حضرت آدم نيز بعضي از مفسران آورده اند.
نام مادر آن حضرت دختروهب بود كه او وپدرش عبدالله (قبل از تولد آن حضرت ) هر دو در طفوليت دار فاني را وداع نمودوسر پرستي اورا عبدالمطلب كه بزرگ قبيله قريش و كليد دار خانه كعبه بود بر عهده گرفت.
گويند هنگامي كه ابرهه به قصد ويراني كعبه و تصرف مكه به آن شهر لشكر كشيد شتران عبدالمطلب را مصادره كرد عبدالمطلب براي گرفتن شتران خود نزد ابرهه رفت وبه او گفت :كه شترانش راباز گرداند.ابرهه با تعجب گفت: اي مرد تو كه سرپرست قبيله قريش و كليد دار كعبه هستي مرا از تصرف آن شهر باز نمي داري وفقط شتران خودت را مي خواهي؟
عبدالمطلب گفت: كعبه خود صاحبي دارد كه از اموالش نگهباني خواهد كرد وسزاي متجاوز را خواهد داد.بر طبق روايت .لشكريان ابرهه مورد حمله پرندگان كوجكي (ابابيل)قرار گرفتند و نابود شدند روز تولد پيامبر (ص)نهم ربيع اللول مطابق باسال 571 ميلادي يعني همين سال عام الفيل بوده است.
در تولد عبدالله پدر پيامبرمورخان نوشته اند كه او (عبدالمطلب)پسري نداشت واز خداوند خواست تا اگر اورا اولاد ذكوري دهد يك از ايشان را قرباني نمايد .نذر اوبرآورده شد و خداوند به او ده پسر داد.
عبدالمطلب تصميم گرفت تا نذرش را ادا نمايد از اين رو بين فرزندانش قرعه كشيد وقرعه به نام عبدالله كه كوچكترترين پسرانش بود .افتاد عبدالمطلب از پير ترين افراد قبيله قريش چاره جويي نمود تا شاهد راهي براي خارج شدن از اين مخمصه بيابد اوگفت :بين عبدالله يك شتر قرعه بزن وآنقدر اين كار را ادامه بده تا قرعه به نام شتران بيفتد عبدالمطلب همين كار را كرد تا اينك تعداد شتران به صد نفر رسيد وآنوقت قرعه به نام آنه افتاد .او دستور داد تا شترانش را قرباني كنند. از همان زمان ديه مرد مسلمان صد شتر محاسبه گرديد.
عبدالله كمي پيش از بدنيا آمدن پسرش از دنيا رفت وبعد از تولد آن حضرت وي را به زني به نام حليمه سپردند تا اورا نگهداري كند حلميه محمد(ص)رابه قبيله خود ( بكر بن سعد) برد وبه مدت چهار سال وي را شير داد وبعد از آن اورا نزد مادرش باز گردانيد .مدتي بعد آمنه مادر پيامبر وفات يافت و سرپرستي اورا عبدالمطلب به عهده گرفت .اما اونيز چندي بعد درگذشت وابطالب عمويش سرپرستي اورا پذيرفت .
ابوطالب بارزگان وتاجر پيشه بود ودر سفرهاي بارزگاني وتجاري خود محمد(ص)را با خود مي برد .تا اينكه در از اين سفرهادر سر زمين شام(نزديكي دمشق)به راهبي مسيحي برخورد كردند كه اورا بحيرا مي ناميدند.
بحيرا در سيماي محمد«ص»آثار بزرگي وپيامبري را مشاهده نمود وآنرابه ايشان بيان كرد.
محمد:در امانت ودرستكاري شهره آفاق بود .به همين جهت اورا محمد امين مي ناميدند.از اين رو طرف توجه يكي از زنان ثروتمند مكه به نام خديجه«دختر خويلد»قرار گرفت وسرپرستي كاروانهاي تجاري اورا عهده دار شد.
ازدواج پيامبر( ص )
خديجه كه از امانت داري ودرستكاري آن حضرت خرسند شده بود وبا وجود اينكه نزديك به چهل سال داشت ومحمد(ص)بيست وپنج ساله بود از او تقاضاي ازدواج كرد و محمدص پذبرفت وبا او ازدواج كرد واز او صاحب شش فرزند «4دختر و3پسر »شد. كه متاسفانه پسرانش در كودكي دار فاني را وداع كردند.هنگاميكه پيامبر سي وپنج ساله بود بزرگان قريش بناي كعبه را تجديد نمودند .اما براي گذاشتن سنگ حجر الاسودبا يكديگر دچار اختلاف شدند بطوري كه نزديك بود اين اختلاف وخونريزي بيانجامد .به همين علت باخود قرار گذاشتند اولين شخصي راكه به آنجا وارد شد حكم قرار داده وكلام اورا بپذيرند .در اين هنگام محمد(ص)وارد شد وبعد از شنيدن ماجرا به ايشان گفت تا پارچه اي را بياورند وسنگ حجر الاسود را درون آن بگذراند و نمايندگان قبايل مختلف قريش اطراف آن را گرفته وآ»را نزديك محلي كه مي بايست نصب شود بياورند.آنها همين كار را كردند وحضرت سنگ را بر داشت وسر جايش قرار داد.بدين ترتيب آتش فتنه وآشوب خاموش گردديد پيامبربعضي از روزها به غار حرا كه بر روي يكي از ارتفاعات مشرف به مكه قرار دارد مي رفت ودر آنجا به راز ونياز با خدا مي پرداخت تا اينكه در سن چهل سالگي «در 27رجب يا يكي از شبهاي ماه رمضان » قرآن بر او نازل گردديد.گويند جبرئيل براوفرد آمد وفرمود اقرا.«بخوان»پيامبر پرسيد : چه بخوانم ؟ جبرئيل گفت :«اقرا بسم ربك الذي خلق .خلق الانسان من علق»بعد از اين حالات روحاني كه به اودست داد ونداي حق را شنيد ازكوه پائين آمد وبه خانه باز گشت.

 

خديجه به استقبالش آمد كه اورا در آن حالت شگرف وحيرت آمور مشاهده نمود ماجرا را پرسيدپيامبرداستان آمدن جبرئيل و نزول وحي را براي او بيان نمود.خديجه كه با شيندن آن بهت وحيرتش دوچندان شده بود نزد ورقه بن نوفل پسر عمويش كه از دانشمندان و حنيفان مكه بود رفت وماجرا را براي اوتعريف كرد.نوفل وي را دلداري دادوگفت: در كتب آسماني تورات وانجيل خبر از آمدن پيامبري به نام احمد مي باشد كه شايد منظور از او محمدباشد.بعد از نزول وحي از نخستين كساني كه به پيامبري اوايمان آوردند از زنان خديجه واز مردان علي «ع»بودند كه بعدها زيدين حارثه غلام آن حضرت و ابو بكر به ايشان افزوده شدند .در آغاز دعوت به دين اسلام مخفيانه و غير علني بود واز كساني كه دربسط و توسعه آن در روزگار اختفا سعي وهمت بسيار كردندمسلمانان اوليه بودند .اما به تدريج بر تعداد مسلمين افزده شد تا اينكه پيامبرصدر سومين سال بعثت سعي كرد تا همه اقوام وخويشاوندانش را به اسلام دعوت نمايد اما آنه كه اسالم را مخالف با دين آباء واجدادي خويش مي پنداشتند وگمان مي كردن كه با پذير ش اسلام ثروت ومكنت خانوادگي خود را از دست خواهند داد با محمدصوآئين اومخالفت پرداختندونه تنها اورا نپذيرفنتند.بلكه باوي  به دشمني برخاستند ولي به علت اينكه ابواطالب حامي وپشتيبان پيامبر(ص )بود نتوانستند زياني به وي وارد نمايند به همين جهت تصميم گرفتندتا با وعده ووعيد اورا از سر راه خود بردارند.اما چون در اينكار توفيقي نيافتند سعي كردند تا اذيت و آزار پيامبر وهوا دارانش اسلام را نابود سازند ويا حداقل آنرا محدودنموده واز گسترش آن جلوگيري كنند.
هجرت مسلمانان به حبشه
سختگيري و خشونت بيش از حد كفار قريش موجب شد تا پيامبربه مسلمانان فرمان دهد به حبشه هجرت نمايند .پادشاه حبشه «نجاشي»مسيحي بود و به نوع دوستي شهرت داشت .پس از هجرت مسلمانان به حبشه ،كفار ،عمر وعاص را به انجا فرستند تا پادشاه را تحريك نموده وايشان را اخراج نمايد .اما نجاشي نپذيرفت وآنها در حبشه باقي ماندند.يكي ديگر از ياران مشهور پيامبر واز مسلمانان نخستين بلال حبشي غلام اميه بود كه بعد از مسلمان شدن اربابش اورا مورد شكنجه وآزار قرار دادپيامبر عمويش حمزه را نزد او فرستاد تا وي را خريداري نموده وآزارد كند بلال نخستين موذن اسلام بود كه بعداز فتح مكه بربالاي كعبه رفت ونخستين اذان مسلمانان را پس از تصرف آن شهر قرائت كرد.در همين سالها بود كه واقعه معراج پيامبر روي داد .معراج از جمله رويداهايي بودكه در باره آن مفسران ومورخان مشهور اسلامي .داستانهاي بسياري دركتب تفسير و تاريخ خود آورده اند وشاعران فراواني در ادبيات فارسي در باره آن شعر سروده اند.البته استان معراج پيامبروسفر آن حضرت به آسمان وبارگاه حق تعالي وشهر بيت المقدس و ديدارش با پيامبران پيشين وامامت جماعت ايشان وخواندن نماز با آنها توسط پيامبر .از مشهور ترين آن روايات است .از كساني كه با داستان معراج عدوات علني كرد وآنرا مورد استهزا قرار داد ابوجهل عموي پيامبر(ص)بود كه پيامبر
( ص) رابه سخره گرفت وروح آن بزرگوار اورا آزرد ودر برابر مردم مكه به او دشنام داد وناسزا گفت
تبعيد به شعب ابوطالب
بعد از آنكه كافران مكه .پيامبر(ص )ويارانش را بيش ا پيش تخت آزار وشكنجه قرار دادند .ايشان را به شعب ابوطالب كه در خارج مكه بود تبعيد نمودند.در شعب ابوطالب روزها وماهاي بسيار سختي بر رسول خداگذشت در آن روزگار سخت وجانگذار .عزيزترين كسان او جان بجان آفرين تسليم نمودند وپيامبر (ص) خدار در غم وانده جانكاهي باقي گذاردند. در آن روزها سخت وطاقت فرسا دو حامي بزرگ پيامبر( ص )يكي پس از ديگري دار فاني را وداع گفتند خديجه همسر ويار با وفاي رسول خداوبه دنبال او ابوطالب عموي 
بز رگوارش يكي پس از ديگري از دينا رفتند واورا تنها گذاشتنداين تبعيد ومحاصره قريب به دو سال به طول انجاميد ولي بعد از آن با مسلمان شدن اين تعدادي از بزرگان مكه كم كم پيامبر( ص )ويارانش توانستند از تبعيد در شعب رهايي يابند ودوباره به مكه باز گردند.بعد از خروج پيامبر( ص)ويارانش از شعب ابوطالب شايع شد كه آنها با كافران صلح نموده اند .همين ا مر باعث شد تا مسلماناني كه به حبشه هجرت نمودنددوباره به زادگاه خويش مراحعت نمايند.
نامه هاي پيامبر به سران كشورها
در پنجمين سال بعثت اسلام نامه هايي براي خسرو پرويز پادشاه ايران هراكليوس امپراتور روم شرقي ونجاشي پادشاه حبشه فرستاد وآنها را به دين اسلام دعوت كرد.هراكليوس پادشاه روم ونجاشي پادشاه حبشه با رسولان حضرت خوش رفتاري نمودند ولي خسرو پرويز خشمگين شد ونامه اورا پاره كرد وسفير پيامبر( ص)را مجازات نمود .سپس به پادشاه حيره كه تحت حمايت او بود تا پيامبر( ص)رادستگير كند ونزد او بفرستد.كبروغرور ديدگان آن مرد متكبر را نابينا نموده بود او باور نمي كرد كه چند سال بعد پيروان مردي كه براي او ارزشي قائل نبود كشورش را تصرف نموده ودودمانش رابر باد خواهد داد ونوادگانش را نابود خواهد گردايند وبساط چندين هزار ساله پادشاهي را در ايران برخواهد چيد.چندي بعد پيامبر( ص) گرامي اسلام براي بسط وگستريش دين خود به طائف رفت تامردم آن ديار را با خود همراه سازد اما در آنجا كاري از پيش نبرد وطائفيان نادان او را با دشنام وناسزا از طائف بيرون راندند.
يثرب يا مدينه النبي
درشهر ثيرب كه بعدها آنرا مدنيه النبي يا شهرپيامبر ناميدند .دو طايفه بزرگ «اوس»و«خزرج»زندگي مي كردند آنها همه ساله براي زيارت كعبه وبتهاي خويش به مكه مي آمدند .آن دوطايفه با هم رقا بت داشتند و به خاطر مشكلات ومسائلي كه باعث اختلاف بين ايشان شده بود با هم در جنگ وستيز بودند وهر چندگاه بر سر همين اختلافات با هم مشاجره مي كردند وهميشه مترصد بودند تا ميانجي بيابند كه اختلافات ايشان را حل نمايند .
در آن سال گروهي از بزرگان اين دوطايفه براي زيارت كعبه به سوي شهر مكه حركت كردند ووارد آنجا شدند .آنها قبل از ورود آواره پيامبر( ص)را شنيده بودند ازاين روبا او ملاقات كردند ووي رابه شهر خويش دعوت نمودند.
پيامبرپذيرفت .اما قبل از اينكه راهي آن شهر شود .كفار قريش تصميم گرفتند تا شبانه اورا به قتل برسانند اما پيامبراز قصد ايشان آگاه شد وتصميم به ترك مكه گرفت.علي پسر عموي آن حضرت در بستر وي خوابيد كفار قريش كه از هر قبيله جواني را مامور اين كار نموده بودند تا خون پيامبر را پايمال شود پس از ورود به خانه ايشان با علي عمواجه شدند كه شجاعانه در آنجا آرميده بود.
هجرت پيامبر به يثرب
بعد ازآنكه پيامبر از توطئه مشركان آغاز گرديد به همراهي ابوبكر شبانگاه مكه را به سوي يثرب ترك كرد بزرگان قريش كه از خروج اوآگاه شده بودند .سواراني را براي باز گرداندن پيامبر به تعاقب ايشان فرستادند.آنها رد پاي پيامبر(ص)را تا غاري كه در كوه ثور قرار دارد رديابي كردند تا بدانجا رسيدند غار ثور در بالاي كوه بلندي قرار دارد كه بعد از اين واقعه شهرت فراواني يافت.
بعد از آنكه پيامبر وهمراهانش در آنجا پناه گرفتند به فرمان خدواند عنكبوت تاري بر دهانه غار تنيد تا سواران كافر رافريب داده از تعاقب ايشان باز دارد.
سرانجام پيامبر به شهر يثرب وارد شد ومورد استقبال بزرگان آن شهر قرار گرفت آنها از او خواستند تادر منزل ايشان اقامت نمايد. اما پيامبر براي ينكه بين ايشان تفرقه ايجاد نگردد فرمود:هر جا كه شترمن برزمين زانو بزندآنجا را مسكن خويش قرار خواهيم داد.                                                                 
 هجرت پيا مبر( ص) پي در اواسط ماه ربيع الاول برابرا با بيستم سپتامبر سال622 ميلادي بود پيامبر بعد از ورود به يثرب كه به ميمنت هجرت رسول خدا مدينه النبي ياشهر پيامبر نام گرفت به اختلافات طوايف اوس وخزرج خاتمه داد ودر اولين سال هجرت جهاد بر مسلمين واجب گرديدومسجد قبا در مدينه ساخته شد وپيامبر در همين سال عايشه دختر ابوبكر را به زوجيت خويش در آورد.
بعدها در زمان خلافت عمر دومين خليفه راشدين .هجرت پيامبر مبدا تاريخ اسلام قرارگرفت .
در دومين سال هجرت قبله مسلمين از بيت المقدس به كعبه تغيير يافت كه ذوالقبلتين مكان مسجد در مدينه بود ودر همين سال روزه برمسلمانان واجب گرديد.
غزوه بدر  نام مكاني بود كه كنار آن چاههايي قرار داشت ومسافران براي سيراب نمودن خود و چارپايانشان در كنار آن اتراق مي كردند .به پيامبر اطلاع دادند كه ابو سفيان كاروان تجاري بزرگ خود را به قصد شام از مكه خارج نموده ومي خواهد به طرف آ ن سرزمين حركت نمايد پيامبر ياران خويش راجمع كرد وآنها را آماده جنگ كرد .ابوسفيان بعد از آنكه شنيد مسلمانان قصد جنگ با او را دارند تصميم گرفت تا از مهلكه بگريزد.اما ابوجهل (عموي پيامبر) كه مردي جهل ونادان بود براي جنگ با مسلمانان پافشاري مي كرد بعد از آنكه ابو سفيان از آنجا گريخت مسلمانان چاههاي بدر را تصرف كردند وبه جنگ باكفار پرداختند.
دراين جنگ بزرگ مشركين شكشت خوردند وبسياري از ايشان از جمله ابوجهل كشته شدند .
غزوه احد
در سال سوم هجري جنگ ديگري بين مسلمانان وكفار روي داد كه در آغاز نبرد مسلمانان پيروز شدند  ولي از آنجاييكه گروهي از ايشان كه مامور محافظت از ارتفاعات احد بودند از دستور پيامبر سرپيچي نموده وبراي جمع آوري غنايم آز آنجا پايين آمدند خالدبن وليد فرمانده سواره نظام قريش كه سرداري شجاع بود بر ايشان يورش برد وآنه را در آستانه پيروزي شكست سختي داد.در اين جنگ پيامبر حمزه عموي خود را از دست داد وخود زخمي شده وبا دادن شهداي بسيار ميدان نبرد را ترك كرد يكي از كارهاي زشتي كه مشركان انجام دادند مثله نمودن شهداي احد بود خصوصا آنكه هند زين ابوسفيان بخاطر اينكه پدر وبرادرانش را درجنگ بدر ازدست داده بود سينه حمزه را شكافت وجگر او را بيرون آورده؛خورد.به همين جهت به هند جگر خوار مشهور بود. 

نبرد با يهود 
بعد ازآنكه مسلمانان وارد يثرب شدند يهوديان كه تا آن زمان اقتصاد آن شهر را دردست داشتند وازاختلافات دو طايفه اوس وخزرج منافع بسياري مي بردند تصميم گرفتند تا برعليه مسلمانان با كفا رهم داستان شده وايشان را تضعيف نمايند. بعدازجنگ احد پيامبر تصميم گرفت تا آنها راازمدينه اخراج نمايد. ازاين رو قلعه هاي ايشان را تصرف كرد وآنها را ازآنجا بيرون راند. 
ازحوادث مهم سومين سال هجرت تولد حسين بن علي (ع) نواده پيامبر درسوم شعبان بود.درهمين سال فاطمه دختر اسد مادر علي(ع) ازدنيا رفت. 
غزوه خندق 
درماه شوال سال پنجم هجري،مشركان كه توسط يهوديان مكه تحريك شده بودند براي نابودي مسلمانان به مدينه يورش بردند،پيامبر (ص) كه مي دانست مسلمانان نمي توانند به جنگ رو دررو با ايشان بپردازند وبه توصيه سلمان فارسي ازياران ايراني آن حضرت بوددر اطراف آن شهر خندقي حفرنمودند.كافران كه نمي توانستند ازآن عبوركنند بعد ازمدتي محاصره ناچار آنجار را ترك كردند وبه مكه بازگشتند .بعداز رفتن آنها پيامبر باقيمانده يهودياني را كه درمدينه بود از آن شهر اخراج واموالشان را بين مسلمانان تقسيم كرد.
صلح حديبيه 
درسال ششم هجرت پيامبر (ص) با هزارتن ازمسلمانان وتعدادي گوسفند وشتر براي قرباني كردن عازم مكه شد. مشركان سپاهي به فرماندهي خالدبن وليد به جلوگيري از ايشان فرستادندتاازداخل شدن مسلمانان به مكه ممانعت به عمل آورند.پيامبر(ص) كه نمي خواست با ايشان درگير شود با آنها صلح نمود كه به صلح حديبيه مشهورشد، گويند مفاد اين صلح نامه را بر روي پوستي نوشته وازكعبه آويزان نمودند .مدتي بعد موريانه آن را خورد وقرار داد صلح به خودي خود باطل شد.
فتح مكه 
درسال دهم هجرت پيامبر(ص) دريافت كه قدرت مسلمانان آن چنان افزايش يافته كه مي توانند مكه را تصرف نمايند . به همين جهت باده هزارتن از ياران خويش به سوي آنجا حركت كرد قبل ازاينكه  مسلمانان وارد شهر شوند ؛ ابوسفيان با وساطت عباس عموي پيامبر به اردوگاه مسلمانان آمد ومسلمان شد . پيامبر را عفو كردوخانه اش را مكان امن قرار داد.بعد ازورود مسلمانان به مكه پيامبر به كعبه داخل شد وبتها را شكست وآنها را فرو ريخت . بعد ازفتح مكه پيامبر سرزمين طائف را نيز به تصرف خويش درآورد.
ماجراي غدير خم 
يكي ازوقايع مهم اين سال آخرين حج پيامبر(ص) بود كه آن را حجه الوداع ناميدند. بعد ازآخرين حج پيامبر ماجراي غدير خم به وقوع پيوست كه پيامبر علي (ع) پسر عمويش را به جانشيني خود انتخاب كرد. گويند درآنجا جبرئيل بروي نازل شد وفرمان جانشيني علي را به پيامبر ابلاغ نمودوگفت :خداوند او را براي جانشيني تو انتخاب نموده است.
هرچند ماجراي غدير خم درروايات شيعه وسني موجودمي باشد ولي آنها ازپذيرفتن آن خودداري نمودند وبه علت پاره اي ازمسائل سياسي وخانوادگي وصيت پيامبررا علني ننمودند برطبق تفاسير مفسران شيعه مقام ولايت غصب گرديد و اتفاقات تازه اي افتاد.
فوت پيامبر
دراوايل يازدهمين سال هجرت پيامبر سپاهياني را براي جنگ با روميان آماده نمود وفرماندهي آن را به عهد اسامه پسر زيد بن حارثه (پسرخوانده خويش ) گذاشت اما مسلمانان به فرماندهي او كه جواني كم تجربه بود تمكين ننمودند دراين هنگام پيامبر كه ازمدتها بيش دچار ضعف وبيماري شده بود بستري گرديد ونتوانست براي خواندن نماز به مسجد برود ،بيماري آن حضرت قريب به پانزده روز به طول انجاميد ودراوايل ماه ربيع الاول يا اواخر ماه صفر جهان را وداع گفت وبه ديار باقي شتافت .مدت عمر او را 63 سال نوشته اندتعداد غزوات پيامبر را 28 وسراياي (جنگهايي كه پيامبر درآن شركت نداشته )36تا73 ذكر كرده اند.
فرزندان پيامبر ازخديجه دو پسر به نامهاي قاسم ،‌طاهر و چهار دختر به نامهاي زينب ،‌رقيه ،‌ام كلثوم ،‌فاطمه وابراهيم پسر ديگر آن حضرت كه از ماريه قطبه بدنيا آمده بود .
هرچند پسران پيامبر دركودكي ازدنيا رفتند پيامبر همسران بسيار زيادي اختيار كردكه نخستين آن خديجه وبعد عايشه دختر ابوبكر ،خفيه دختر عمر ، زينب دختر جحش ، ام حبيبه دختر ابوسفيان وغيره بودند .
همسران پيامبر را ام المومنين ناميدند (مادر مسلمانان )



ارسال توسط حسین فهیمی
آگزیده ی مطالب
صفحه قبل 1 صفحه بعد

طراحی قالب توسط حسین فهیمی (مدیر وبلاگ)

کپی برداری با ذکر صلوات مجاز میباشد

 

طراح قالب:حسین فهیمی
کپی برداری با ذکر صلوات مجاز است>>